- بهار دادن
- در فصل بهار با اتباع و حشم در جایی اقامت گزیدن
معنی بهار دادن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شخم کردن بیل زدن هموار کردن زمین شخم کرده بساردن
اجازه دادن
میوه دادن درخت، بر دادن، گل دادن گیاه، در کشاورزی کود دادن به زمین
اجازۀ حضور دادن، اذن ورود دادن
اجازۀ حضور دادن، اذن ورود دادن
Charge
заряжать
aufladen
заряджати
ładować
carregar
caricare
charger
opladen
mengisi daya
चार्ज करना
şarj etmek
kuchaji
চার্জ করা
چارج کرنا
مژده رسانان مژده دادن خبرخوش دادن
خوز ماندن
ضایع کردن، صرف کردن، نیست ونابود کردن
مژده دادن
شکفته شدن گل و شکوفه
رنج دادن الم رسانیدن آزردن اذیت کردن
محاصره کردن قلعه بندی کردن
آرنگ دادن بانگ زدن